مجموعه ورزشی سردار شهید ذوالفقار رمضانی

زندگی نامه و وصیت نامه شهید سردار ذوالفقار رمضانی خشک 
پرچمی که از دست توانای سرداری بیفتد سرداری دیگر آن را برداشته به میدان می آید. (امام خمینی ره)
شهید ذوالفقار رمضانی خشک
بعد از اتمام تحصیلات راهنمایی عواملی چون فقر مالی و فقر فرهنگی جامعه مانع تحصیلش شد و به همین سبب ترک تحصیل نمود و به تهران رفت و مدت دو سال را در یک مغازه نانوایی کار کرد تا ضمن گذراندن زندگی کمکی هم به اقتصاد نابسامان خانواده کرده باشد.
در این زمان انقلاب اسلامی اوج گرفت که، شهید هم از اولین پرچم داران این مبارزه بود . مبارزات شبانه روزی خود را در قالب پخش و نشر اعلامیه ها و شرکت در تظاهرات و راهپیمایی ها آغاز کرد و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد . می خواست وقتی انقلاب به پیروزی رسید برای آن خدمتی کرده باشد. انقلاب که پیروز شد به عضویت سپاه درآمد . هنوز انقلاب پا نگرفته بود و هنوز داغ مادران شهدای انقلاب التهاب خود را از دست نداده بود که باز جنگی درگرفت و آبرو و حیثیت ایران اسلامی در معرض خطر قرار گرفت. ابوالفضل به همراه جوانان و دوستان و همفکرانش لباس رزم پوشیدند تا دشمن جرات بی حرمتی به ایران اسلامی را نکند. چند بار به جبهه رفت و آن گونه که، دوستانش تعریف می کردند، در جبهه مردانه و بی باک جنگید. او با شوق و ذوق شهادت به میدان می رفت. حضوردر جبهه باعث غفلتش از ازدواج نشد. ازدواج کرد , یک فرزند یادگار این پیوند مبارک است. هنگام رفتن به جبهه به همسرش وصیت می کرد در غیابش مدافع انقلاب اسلامی باشد و به کم سیرتان اجازه ندهد که با گفتار و رفتار نامناسب خود به انقلاب اسلامی خللی وارد کنند. وصیت کرد که در شهادتش صبور و بردبار باشند و شهادتش را با صبر انقلابی گرامی دارند. در نگهداری و تربیت فرزندش بکوشند و او را در مدرسه شهدا ثبت نام کنند، تا در کنار دیگر فرزندان شهدا درس بخواند و بیاموزد که پدر او و پدران تمام دوستانش در راه احیای ایران اسلامی شهید شده اند و او باید خوب تربیت شود و خوب درس بخواند تا هموطنانش به وجودش افتخار کنند. چند نوبت به جبهه رفت و در عملیات های مختلفی شرکت کرد. در سال های عمرش به همگان خدمت کرد و دوستان و آشنایان و همفکرانش در شهادتش خون گریستند. با اینکه می دانستند او در راه مکتبش به آروزیش رسیده است اما غم از دست دادن چنین عزیزی سخت و جان کاه بود. سال 1364 به جبهه های عملیاتی جنوب اعزام شد. او مسئولیت دفتر قضایی لشکر 5 نصر و معاونت فرماندهی گردان امین الله را عهده دار بود. در این سمتها بود که در تاریخ 1365/10/22 در شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.
50 روز پیکر مطهر شهید پیدا نبود. پدرش معراج شهدای مشهد، تهران و اهواز را جستجو کرد ولی جنازه او را پیدا نکرد. یکی از هم سنگران این شهید بعد از مدتی به مرخصی می آید و سراغ رمضان را می گیرد، می گویند: مفقود شده است. او می گوید: در پشت خاکریز با هم بودیم. وقتی که می روند آن محدوده را جستجو می کنند جنازه را سالم از زیر خاک در می آورند.

منبع: پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران بیرجند و مصاحبه با خانواده و دوستان شهید

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود بر نبی اکرم (ص) و حضرت مهدی (عج) و نایب بر حقش امام امت و درود بی پایان بر گلگون کفنان ایران از صدر اسلام تا کنون به ویژه شهدای جنگ تحمیلی.
خدایا هنگامی که این نوشته را به عنوان وصیت نامه می نویسم بار سنگین گناه بر قلبم سنگینی می کند. می دانم که من شایسته شهادت یعنی راه سرخ مردان پاک و مجاهدان جانباز نیستم. اما به لطف و عظمت بی کران و بی اندازه ات امیدوارم. خدایا می دانم که نمی دانستم اما لااقل این را می دانم که فضای رختخواب برایم ننگ و مردن در آن ننگ آورتر خواهد بود.
ای امت حزب الله و قهرمان و مسلمان، پیروی مطلق از حضرت امام روحی فداه نمایید. او وارث 1400 سال رنج و زحمت و شلاق و شکنجه و تبعید و اعدام مسلمانان جهان است. آن مرد خود ساخته و به خدا رسیده آن مرد تکیه زده بر مسند حضرت محمد (ص)، قدرش را بدانید و از او تبعیت کنید. مبادا او را تنها بگذارید. اگر دنیا و آخرت را می خواهید از راه امام که همان راه الله و اولیاء الله است پیروی کنید .من افتخار می کنم که سرباز کوچک روح الله باشم. و سخن دومم این است که می دانم بعد از مدتی از خاطرتان خواهم رفت. من نوعی مهم نیستم، اما اسلام و قرآن و آیینی که برای آن به شهادت رسیده ام را فراموش نکنید و بدانید که ما راه سهلی را پیش گرفتیم و راه دشوار برای شما مانده است که در نبرد و جهاد اکبر ستیز کنید و به یاد خدا باشید که قلب ها را آرامش می بخشد. الا بذکر الله تطمئن القلوب.
و اما سخن سوم من به همکاران است. ای برادران محترم سپاهی شما سمبل انقلاب هستید. لحظه ای در راه انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید و در خط امام باشید. لحظه ای منافقین و ملحدین به خصوص سازمان منافقین و حزب خائن توده و مارکسیستها را راحت مگذارید و در جبهه های نور علیه ظلمت حضور گسترده داشته و امت حزب الله را هم جهت حضور در جبهه ها تشویق نمائید. تنها امید خانواده های محترم شهدا، اسرا، و مفقودین شما هستید. پیرو ولایت فقیه باشید. انشاءالله که هستید. ای مردم! هرکه مرا می شناسید! ازشما حلالیت می طلبم. قصورات من را ببخشید. به خصوص از پدر و مادر بزرگوارم و برادران عزیزم و خواهران مهربانم و همسر خوبم مبادا در فراق من گریه و زاری کنید و دشمن را شاد نمائید. شما باید افتخار کنید،که خواهید کرد. چون من امانتی بوده ام پیش شما و در حال حاضر به سوی معبودم شتافته ام و شما باید ابوالفضل گونه، زینب گونه و پیامبرگونه این افتخار (شهادت) را گرامی داشته و دشمنان داخلی و خارجی را نابود کنید. اما یک جمله در مورد فرزندم که از همسرم و پدر و مادرم تقاضا می کنم در تربیت او کوشا باشند .
مجدداً از تمام دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم. امیدوارم خداوند متعال شهادت من حقیر را قبول درگاهش نماید و مرا بیامرزد. ذوالفقار رمضانی